یزید از شمر (علیهما لعائن الله) پرسید: تو درکربلا بودی هیچ گاه دلت برای حسین (علیه السلام) سوخت؟ ملعون گفت:
از جاهائی که قلب مرا سوزانید زمانی بود که حسین (علیه السلام) در وداع آخرین درب خیمه آمد و دختر کوچکی دست به گردن او نمود، و چنان ناله «واابتاه» بلند نمود که دل عالیمان را به سوز و گداز انداخت، و حسین سر به زیر انداخته و اشک چشمانش جاری بود و آن کودک می گفت: پدرجان! ما را به مدینه برگردان.[1]
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. سحاب رحمت: 555 به نقل از نهضت حسینی:1/142.
پ.ن: جرمش این بود
میگفت
بابا
نظرات شما عزیزان:
برچسبها:


















































لطفا از دیگر مطالب نیز دیدن فرمایید